راهبردهای تغییر فرهنگ سازمانی
از دیدگاه مدیریتی، چندین راهبرد برای تغییر فرهنگ سازمانی وجود دارد که یادگیری را در محیط سازمانی آسان می سازد.
راشلین[۱] چهار راهبرد را ارائه میدهد:
۱ـ تقویت مثبت، ۲ـ تقویت منفی، ۳ـ خاموشی و ۴ـ تنبیه، که هر کدام نقش متفاوتی در فرهنگ پذیری ایفا می کند.
تقویت مثبت، متضمن ارائه دستاورد جالب به فرد به دنبال رفتار مطلوب است. تقویت کننده مثبت وسیله ای است که هرگاه ارائه شود امکان رفتار مطلوب را افزایش می دهد. برای اینکه تقویت مثبت در تحول فرهنگ سازمان مؤثر باشد و تکرار رفتار مطلوب را تشویق کند، رعایت چند شرط ضروری است:
اوّل اینکه خود تقویت کننده (وسیله رفع نیاز) برای کارمند باارزش باشد. دوم اینکه ارائه وسیله رفع نیاز بستگی مستقیم به رفتار مطلوب داشته باشد. هر قدر میزان عملکرد بیشتر باشد مقدار پاداش نیز افزایش یابد. ضمناً باید به خاطر داشت که رفتار مطلوب از دیدگاه مدیر مورد نظر است و نه فرد. سوم اینکه وسایل رفع نیاز به اندازه کافی برای تقویت به دنبال رفتار مطلوب باشد و بالاخره رفتار مطلوب در حد توان فرد باشد.
تقویت منفی، پرهیز از دست نیافتن به وسیله رفع نیاز از طریق پیروی از رفتار مطلوب است مانند ترک رفتار نامطلوب و انجام رفتار مطلوب برای دور نگهداشتن آتش دوزخ. در این مثال آتش دوزخ تقویت کننده منفی است. فرد برای دوری از توبیخ و اخراج، تحول فرهنگی را میپذیرد.
خاموشی رفتار نامطلوب زمانی تحقق میپذیرد که آن رفتار به هدف نرسد یا نتواند وسیله رفع نیاز را به دست آورد. در نتیجه فرد از تکرار آن خودداری میکند و رفتار جایگزین را می پذیرد. سرانجام، چهارمین راهبرد برای تغییر و تحول فرهنگ سازمانی از سوی مدیران تنبیه است.
تنبیه، جلوگیری از انجام رفتار نامطلوب از طریق کاهش و یا قطع وسیله رفع نیاز است؛ مانند توبیخ فرد به علت تکرار رفتار قبل از تغییر فرهنگ سازمانی.
به طور خلاصه مدیر می تواند از تقویت مثبت و منفی برای ایجاد رفتار مطلوب در تغییر فرهنگ استفاده کند. با تقویت مثبت، فرد به طریقی رفتار می کند تا وسایل مورد نیاز را به دست آورد و در تقویت منفی، فرد به گونه ای رفتار می کند تا از برخی نتایج نامطلوب خودداری کند. در هر دو حالت، رفتار مطلوب تغییر فرهنگی تسهیل میشود.
خاموشی و تنبیه راهبردهایی در جهت جلوگیری از بروز رفتار نامطلوب قبل از تغییر و تحول فرهنگی است. از خاموشی و تنبیه معمولاً استفاده می شود تا از رجعت به وضعیت قبل از تحول فرهنگی به وسیله دیگران جلوگیری شود (محمدزاده، ۱۳۷۸).
۱- Rashlien