تمرکز و عدم تمرکز
در بعضی از سازمانها، مدیران ارشد همه تصمیمات را میگیرند. مدیران رده پایین تنها مجری دستوراتی هستند که از مقامات بالا به آنها داده میشود. در انتهای دیگر طیف، سازمانهایی وجود دارند که تصمیمات در سطوح پایین سازمان و در محل اجرایی گرفته میشود. سازمانهایی که در گروه اول قرار میگیرند بسیار متمرکز و سازمانهایی که در گروه دوم قرار میگیرند غیر متمرکز هستند. (رابینز، ۱۳۸۷: ۳۰۱)
مقصود از تمرکز، میزان یا درجهای است که تصمیمگیری در نقطه خاصی از سازمان متمرکز است. این اصل تنها در مورد اختیارات رسمی سازمانها صدق میکند؛ یعنی حقوق و اختیاراتی که در محتوا و بطن پست سازمانی قرار دارد. اصولاً، گفته میشود اگر سازمان به گونهای است که مدیران رده بالا میتوانند همه تصمیمات را بگیرند، در آن صورت سازمان متمرکز به حساب میآید. برعکس هر قدر کارکنان رده پایینتر بتوانند در امور تصمیمگیری دخالت کنند و اختیاراتی در این زمینه داشته باشند سازمان بیشتر غیرمتمرکز میگردد.
ساختار سازمانهای متمرکز و غیرمتمرکز تفاوتهای زیادی دارند. در یک سازمان غیرمتمرکز مسائل به سرعت حل میشوند، برای حل مسأله و تصمیمگیری از تعداد افراد بیشتری نظرخواهی میشود، کارکنان و اعضای سازمان کمتر احساس از خود بیگانگی میکنند و خود را به عنوان عضوی فعال از یک موجود زنده (سازمان) به حساب میآورند. (رابینز، ۱۳۸۷: ۳۰۱)
با توجه به تلاشهایی که در سالهای کنونی به عمل میآید و مدیران میکوشند تا سازمانها را انعطافپذیرتر نمایند، فرایند تصمیمگیریها به سوی غیرمتمرکز شدن پیش میرود. در سازمانهای بزرگ، مدیرانی که با امور جاری سروکار دارند (در مقایسه با مدیران ارشد) از مسایل و دانش ذیربط آگاهیهای بیشتری دارند. در شرکتهای بزرگی مانند سیرز به مدیران فروشگاهها، در مورد نوع و مقدار جنسی که باید عرضه نمایند، اختیارات زیادی داده شده است تا آنها بتوانند با رقبای محلی دست و پنجه نرم کنند. به همین شیوه، بانک مونترال که در کانادا ۱۱۶۴ شعبه دارد، شعبهها را زیر نظر ۲۳۶ منطقه قرار داده و از نظر جغرافیایی فعالیتها را تفکیک نموده است (۲). هر منطقه یک رئیس دارد و او میتواند ظرف بیست دقیقه رانندگی، خود را به هر شعبهای برساندو رئیس منطقه از مسایل حوزه خود (در مقایسه با یک مقام ارشد که در مونترال متمرکز است) اطلاعات بیشتری دارد. رئیس هیأت مدیره بخش اروپایی ای بی ام فعالیتهای اروپا را به ۲۰۰ واحد مستقل درآورده است و هر واحد سود خود را جداگانه محاسبه میکند و میتواند برای کارکنان برنامههای تشویقی به اجرا درآورد. به گفته مسئول بخش اروپایی شرکت: «در گذشته همانند ارتش عمل میکردیم و کارها را از بالا اداره مینمودیم، اینک میکوشیم تا واحدهایی را به وجود آوریم که هر یک بتواند خود را اداره کند» (رابینز، ۱۳۸۷: ۳۰۱)
مهمترین مهارتهای مورد نیاز برای مدیران فروش در سطح بین الملل در شرکت پارس حیات کدامند؟
۱-۳-۲-سوالات فرعی:
مهمترین مهارتهای حوزه برنامه ریزی مورد نیاز برای مدیران فروش در سطح بین الملل در شرکت پارس حیات کدامند؟
مهمترین مهارتهای حوزه سازماندهی مورد نیاز برای مدیران فروش در سطح بین الملل در شرکت پارس حیات کدامند؟
مهمترین مهارتهای حوزه هدایت مورد نیاز برای مدیران فروش در سطح بین الملل در شرکت پارس حیات کدامند؟
مهمترین مهارتهای حوزه هماهنگی مورد نیاز برای مدیران فروش در سطح بین الملل در شرکت پارس حیات کدامند؟
مهمترین مهارتهای حوزه کنترل مورد نیاز برای مدیران فروش در سطح بین الملل در شرکت پارس حیات کدامند؟
۱-۴-اهداف تحقیق
۱-شناسایی مهارتهای مورد نیاز مدیران فروش/ اولویت بندی مهارتهای مورد نیاز مدیران فروش
۲-تدوین برنامه آموزشی مدیران فروش شرکت/ تهیه معیاری برای ارزیابی مدیران فروش شرکت/ ارائه معیارهایی برای استخدام مدیران فروش شرکت