هزینهیابی بر مبنای فعالیت
یکی از ابزارهای مدیریتی برای ایجاد توانایی در تعیین هزینه های واقعی در ارتباط با تولید هر محصول یا خدمت فن «هزینه یابی فعالیت»[۱] است که کوپر[۲] و کاپلان[۳] و همکار آنان جانسون[۴] به وجود آوردند. هزینه یابی بر مبنای فعالیت[۵] صاحبان کار و فرآیند را به سمت شناسایی و ردیابی هزینه های مستقیم و غیر مستقیم و تخصیص دقیق آن ها به فعالیت هایی که در فرآیند تولید محصول یا خدمتی نقش دارند، هدایت می کند. این فن هنگامی شکل گرفت که مدیران متوجه شدند اطلاعات حسابداری سنتی که به صورت دفتر کل تهیه می شد، برای ارزیابی اثربخشی تصمیماتی که به تخصیص منابع مربوط است، دیگر مفید نیست، بلکه فقط برای حسابرسان و دیگر افراد خارج سازمان که به دنبال پاسخ گویی مالی خود بودند، رضایت بخش است. در سال ۱۹۸۸ کوپر و کاپلان بیان کردند که یکی از مشکلات جدی سازمان ها، در روش سنتی تخصیص هزینه های غیرمستقیم (سربار) است. نزدیک تر شدن به قرن ۲۱، به علت پیچیده تر شدن فرآیند تولید محصولات و خدمات، بخش اعظم هزینه ها را متوجه هزینه های سربار میکرد. بنابراین دیگر امکان نداشت که هزینه های سربار را همچون گذشته به شکل یکنواخت و گاهی اختیاری روی همه محصولات یا خدمات سرشکن کرد (عزیزی، ۱۳۸۲، ۲۳).
تخصیص غلط هزینههای سربار میتواند باعث اشتباه در تخمینهای هزینهای تولید شود؛ در نتیجه، مدیران را دچار تصمیمگیریهای نادرست کند. کوپر و کاپلان شیوه هزینه یابی بر مبنای فعالیت موسوم به ABC را جایگزینی برای سیستمهای سنتی حسابداری معرفی کردند. بر اساس روش ABC، فرآیند تولید محصول یا خدمت به صورت مجموعهای از فعالیتها دیده میشود. منابعی که این فعالیتها مصرف میکنند، تعیین میشود و سپس، فعالیتها به محصولات، خدمات و مشتریان تخصیص داده میشوند. هنگامی که رابطه بین فعالیت و محصول یا خدمت یا مشتری به دست آمد، آنگاه میتوان هزینههای غیر مستقیم (سربار) را به درستی به آن محصولات، خدمات یا مشتریان تخصیص داد. به بیان سادهتر، ابتدا باید دانست که چه فعالیتهایی باید برای تولید هر محصول یا خدمت انجام شود؛ سپس، هزینههای آن محصول یا خدمت محاسبه شود (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۰).
پیش از ایجاد مفاهیم هزینهیابی فعالیت، هنگامی که هزینههای هر محصول یا خدمت بر اساس هزینههای مستقیم (هزینه مواد و دستمزد) محاسبه میشد، هزینههای غیرمستقیم به شکل یکنواخت روی همه محصولات یا خدمان سرشکن میشد و به این ترتیب، کل هزینههای تولید محصولات یا خدمات محاسبه میشد. اما با افزایش شکاف بین نسبت هزینههای مستقیم و غیرمستقیم، این شیوه محاسبه هزینهها و تولید نیز کارایی خود را از دست داد (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۰).
برای اجرای هزینهیابی بر مبنای فعالیت، دو رویکرد موجود است؛ در رویکرد اول، بخش حسابداری، هزینهیابی بر مبنای فعالیت ABC را میتوان با جمع آوری و محاسبه مستقیم هزینهها توسط ابزارABC انجام داد. رویکرد دوم که مبتنی بر «مدل سازی فعالیتهای» سازمان و تخصیص هزینهها به آن فعالیت است، برای مدیران اثرگذارتر خواهد بود؛ زیرا به آنان اجازه میدهد تا هزینههای فعالیتهای خود را توسط تهیه مدلهای معنادار فعالیتهای سازمان و تهیه جزئیات ارتباطات بین این فعالیتها آغاز کنند؛ روش هزینهیابی بر مبنای فعالیت، منابع مصرفی را به فعالیتهای در حال عمل در سازمان مرتبط میسازد و سپس، بین این فعالیتها و محصولات و خدمات تولید شده ارتباط مستقیم برقرار میگرداند (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۱).
روش هزینهیابی بر مبنای فعالیت عوامل کمی (محرکهای هزینه یا عناصر هزینهساز[۶]) را در مرکز توجه خود قرار میدهد؛ یعنی عواملی که هر سازمان را متحمل هزینه میسازد. به عبارت دیگر، این روش عواملی را که باعث تخصیص هزینهها از حسابی به حساب دیگر میشود، در نظر میگیرد. هنگامی که این عوامل شناسایی شدند، روش هزینه یابی بر مبنای فعالیت (ABC) از اطلاعات هزینهای سنتی برای تعیین اثر وقوع هر یک از آن عوامل استفاده میکند. سناریوها با هر یک از عناصر هزینه ساز ارزیابی شوند (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۱).
«فعالیتها»، «اقلام هزینه» را تولید میکنند و برای این کار از «منابع» مصرف میکنند. برای تعیین هزینه هر فعالیت، منابعی را که فعالیت مزبور از آنها استفاده میکند، باید شناسایی کرد. مسئله مهم روش هزینهیابی بر مبنای فعالیت این است که منابعی که در ارتباط با هر فعالیت شناسایی میشوند، مانند زمانی که خریدار برای ارزیابی فروشندگان صرف میکند، در دفتر کل به عنوان هزینه ثبت نمیشود. منابعی که در دفتر کل شناسایی میشوند، فقط به حقوق دستمزد واحد خرید محدود میشود (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۲).
[۱] . Activity Costing
[۲] . Cooper
[۳] . Kaplan
[۴] . Johnson
[۵] . Activity Based Costing(ABC)
[۶] . Cost drivers
هر پژوهش با مسئلهای شروع میشود و با تشریح مسئله یا مشکل، اهداف پژوهش در جهت حل آن مسائل پایهگذاری میشود بنابراین، پژوهش حاضر در جهت برآوردن اهداف زیر میباشد.
۱-۵-۱- اهداف علمی پژوهش
– هزینهیابی هدف:
هزینهیابی هدف تعاریف متعددی دارد اما تمامی آنها بر کاهش هزینهها تاکید دارند. هورواث[۱] با در نظر گرفتن کل طول عمر محصول، هزینه یابی هدف را اینگونه تعریف می کند. هزینهیابی هدف هر مجموعه روشهای مدیریتی و ابزارهایی است برای هدایت هزینه ها، تعیین اهداف فعالیت ها، طراحی و برنامهریزی محصول جدید، تامین کنترل های اولیه برای مرحلههای بعدی عملیات و حصول اطمینان از اینکه این محصولات به اهداف سودآوری تعیین شده در طول عمر خود خواهند رسید(هورواث، ۱۹۹۳).
مزیت مشتری عبارت است از تفاوت میان آنچه هر مشتری دریافت میکند و آنچه از دست می دهد هزینهای پایینتر از آنچه رقبا عرضه میکنند. کوپر و اسلاگمولدر با تاکید بر منظرهای هزینه، کیفیت و عملکرد هزینه یابی هدف را به این صورت تعریف کرده اند: هزینه یابی هدف رویکردی ساختار یافته برای تعیین هزینه در طول عمر محصول است.به طوری که تعیین کند محصول مد نظر با چه شاخص های عملکردی و کیفیت باید تولید شود تا در هنگام فروش با قیمت پیش بینی شده به میزان سود دلخواه در طول عمر خود دست یابد( انصاری و آقایی، ۱۳۸۳).
روش سنتی برنامهریزی سود که بسیاری از شرکتها استفاده میکنند، روش جمع هزینه نام دارد. این روش، در ابتدا هزینههای تولید را برآورد میکند؛ سپس سود لازم را برای بدست آوردن قیمت به آن میافزاید. اگر بازار برای پرداخت این قیمت رغبتی نشان ندهد، شرکت سعی می کند راه های کاهش قیمت را پیدا کند. هزینهیابی هدف، از قیمت بازار و سود مورد نیاز شروع و هزینه مجاز محصول را تعیین می کند. طراحی محصول و فرآیند برای کاهش هزینه محصول تا هزینه مجاز انجام میشود( انصاری و آقایی، ۱۳۸۳).
مثلث بقا سه محور دارد که هر محور از آن معرف یکی از ابعاد مهم محصول است که عبارتند از بهای تمام شده؛ قیمت فروش؛ کیفیت و کارکرد. فقط محصولاتی که در جهت ارزش های این سه بعد بیان کننده ارزش برای مشتری باشند، شانس موفقیت دارند. برای هر یک از این سه بعد دامنه ای تعیین میشود که با مشخص کردن حداقل و حداکثر ارزش ها از دیدگاه مشتری، این دامنه تعریف میشود. منطقهای که از اتصال نقاط حداکثر و حداقل ارزش ها برای هریک از دابعاد مذکور تعیین میشوند، به اصطلاح منطقه بقا مینامند. اگر منطقه بقای محصول وسیع باشد، انتخاب راهبرد پیش گامی هزینه و تمایز محصول موفقیت آمیز است. منطقه بقا وقتی وسیع است که اختلاف بین حداقل و حداکثر ارزش در هریک از ابعاد محصول وسیع باشد. وقتی موسسات بدون اتلاف رقابت میکنند، منطقه بقا خیلی تنگ میشود و تولید محصولی متمایز در زمان طولانیتر امکان ندارد( حجازی و البدوی، ۱۳۸۴).
فرایند هزینهیابی هدف به سه مرحله عمده تقسیم میشود: اولین بخش هزینه مجاز هر محصول را معرفی میکند؛ این هزینهای است که محصول جدید باید با این قیمت ساخته شود تا حاشیه سود هدف آن با فروش محصول با قیمت فروش هدف تحصیل شود. دومین بخش، هزینه هدف سطح محصول را معرفی میکند که فقط در صورتی که طراحان محصول خلاقیت و تلاش چشمگیری به کار برند، دست یافتنی است. سومین بخش هزینههای هدف سطح قطعات است. از قطعه سازان و تامین کنندگان بنگاه اقتصادی انتظار میرود که راه حلهایی را برای انتقال قطعات به هزینههای هدف خود با تحصیل بازدههای مناسب خود را پیدا کنند( انصاری و آقایی، ۱۳۸۳).
ﻫﺰﻳﻨﻪﻳﺎﺑﻲ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻫﺪف ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻜﻲ از روشﻫﺎی ﻣﺘﻨﻮع ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪه ﻫﺪفﻫﺎی راﻫﺒﺮدی و ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺪت ﺳﻮدآوری واﺣﺪ ﺗﺠﺎری ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻄﺮح ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻫﺰﻳﻨﻪﻳﺎﺑﻲ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻫﺪف، ﺳﺮﺗﺎﺳﺮ زﻧﺠﻴﺮه ارزش ﻳﻚ واﺣﺪ ﺗﻮﻟﻴﺪی را، ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮﺧﻮد ﻗﺮار ﻣﻲدﻫﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﺪ از ﻃﺮﻳﻖ ﻛﻠﻴﻪ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻣﻮﺟﻮد در آن، ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻧﻴﺎزﻫﺎی ﻣﺸﺘﺮی ﺑﭙﺮدازد و آن را در ﻃﺮاﺣﻲ ﻣﺤﺼﻮل وارد ﻛﻨﺪ و ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﻣﺤﺼﻮل دﻟﺨﻮاه ﻣﺸﺘﺮی را ﺑﺎ ﻗﻴﻤﺖ ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ او ﺗﻮﻟﻴﺪ و ﺑﻪ ﺑﺎزار اراﺋﻪ ﻛﻨﺪ. و اﻣﺎ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻫﺰﻳﻨﻪ، ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻣﻨﻄﻖ و روﻳﻜﺮدی اﺳﺖ ﻛﻪ در آن، ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺑﺮﺧﻲ روشﻫﺎ، ﺳﻌﻲ ﻣﻲﺷﻮد، ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ارزش ﺑﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﻗﻴﻤﺖ ﺗﻤﺎم ﺷﺪه اﻳﺠﺎد ﺷﻮد. ﻫﻤﺎنﻃﻮر ﻛﻪ از ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺑﺎﻻ ﺑﺮ ﻣﻲآﻳﺪ، ﻣـﺪﻳﺮﻳﺖ ﻫﺰﻳﻨـﻪ ﺗﻨﻬـﺎ ﺑـﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﻛﺎﻫﺶ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻫﺪف آن، اﻳﺠﺎد ارزش ﺑﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﻫﺰﻳﻨﻪ اﺳﺖ؛ ﺑﻪ ﻋﺒﺎرﺗﻲ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﺑﺎﻳـﺪ در ﺟـﺎﻳﻲ ﺻـﺮف ﺷﻮد ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺪ ارزش ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﺰﻳﻨﻪﻳﺎﺑﻲ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻫﺪف ﻧﻴﺰ ﻳﻜﻲ از روشﻫﺎی ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻫﺰﻳﻨﻪ اﺳﺖ (اعتمادی و زارعی، ۱۳۸۴، ۳۲).
[۱] . Horvath
هر پژوهش با مسئلهای شروع میشود و با تشریح مسئله یا مشکل، اهداف پژوهش در جهت حل آن مسائل پایهگذاری میشود بنابراین، پژوهش حاضر در جهت برآوردن اهداف زیر میباشد.
۱-۵-۱- اهداف علمی پژوهش
– هزینهیابی کایزن
راهبرد کایزن، مهمترین مفهوم در مدیریت ژاپنی و رمز موفقیت رقابتی این کشور است. کایزن به معنای تغییر و بهبود مستمر و مداوم، توام با مشارکت همه افراد در شرکت یا سازمان (مدیریت ارشد، مدیران و کارگران) به کار گرفته میشود. در ژاپن، برای ایجاد آگاهی به کایزن در بین مدیران و کارگران، روشهای بسیاری به کار گرفته شده است. کایزن وظیفهای همگانی است. کایزن راز ادراک تفاوتهای موجود میان روشهای مدیریتی در ژاپن و غرب است. اساس راهبرد کایزن، وقوف و تاکید بر این نکته است که اگر قرار باشد شرکتی پایدار بماند و سود کسب کند، در وهله اول باید در صدد کسب رضایت مشتری و تحقق نیازهای او برآید. بنابراین، ایجاد بهبود در زمینههایی همچون کیفیت، هزینه و برنامه ریزی (میزان تولید و زمان تحویل) به عاملی اساسی و عمده تبدیل میشود و کایزن راهبرد بهبود بر اساس نیازها و درخواستهای مشتری است. در کایزن، فرض بر این است که تمام فعالیتها باید به افزایش میزان رضایت مشتری منجر شود( حجازی و البدوی، ۱۳۸۴، ۸۷).
«هزینه یابی کایزن»، یعنی حفظ سطوح هزینه فعلی برای تولید محصولات در جریان ساخت و اجرای کار نظاممند برای کاهش هزینهها تا سطح مطلوب( گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۳).
دو نوع هزینهیابی کایزن وجود دارد:
۱- فعالیتهای هزینه یابی کایزن در کارخانه یا قسمت مشخص که برای هر کار زمان خواهد شد.
۲- فعالیتهای هزینهیابی کایزن برای محصول مشخص که بهعنوان طرحهای مشخص، با تاکید بر « تجزیه و تحلیل ارزش» انجام میگیرند( گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۳).
هدف اصلی هزینهیابی کایزن، پیگیری سرسختانه فعالیتهای کاهش هزینه در تمام مراحل ساخت، به منظور کمک به حداقل رساندن فاصله بین اهداف سود (سود مطرح شده در بودجه) و سود تخمینی است. این رویکرد هم از نظر مفهومی و هم از نظر روش اجرا با مدیریت هزینه که در سیستم هزینهیابی استاندارد اعمال میشود، متفاوت است (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۳).
هزینهیابی کایزن در شرکتهای خودروسازی ژاپنی، خارج از سیستم هزینهیابی استاندارد، بهعنوان بخشی از سیستم هزینه اجرا میشود. از نظر وجودی، هزینه واقعی هر اتومبیل، در آخرین دوره بودجه، هزینه کایزنی است که باید در دورههای بعد، به منظور رسیدن به سود هدف کاهش یابد. اعمال هزینه یابی کایزن دو نوع است؛ یکی، شامل اعمال اجرای کارایی واقعی کایزن است، در زمانی که تفاوت بین هزینه واقعی و هزینه هدف بعد از محصول جدید و بعد از سه ماه زیاد باشد و دیگری، شامل اعمال متوالی اجرای هر دوره برای کاهش تفاوت بین سود تخمینی و هدف است.
موضوع دوم هزینهیابی کایزن، رسیدن به اهداف کاهش هزینه برای هر بخش به سبب طرح سود کوتاهمدت است. روشهای دیگری به دلیل تفاوت بین هزینههای متنوع و ثابت ایجاد شده است؛ برای مثال، کاهش انواع هزینههای مواد مستقیم، پوشش انرژی و حقوق کارکنان با انجام هزینهیابی کایزن در هر واحد انجام میشود(گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۳).
هزینهیابی کایزن در مقایسه با هزینهیابی استاندارد در بسیاری از موضوعات به کاهش بیشتر در هزینهها کمک میکند. در نتیجه، ممکن است برای کارکنان و مدیران با فشار روانی همراه و مسئله ساز باشد. سیستم هزینهیابی کایزن با گامهای آن در سه بخش زیر تشریح میشود:
۱- آمادهسازی و تهیه بودجه و تعیین مقدار هدف برای کاهش هزینه؛
۲- فعالیتهای کایزن با تمرکز بر کارخانه؛
۳- اندازهگیری و تجزیه و تحلیل فاصله بین اهداف هزینه و هزینههای واقعی ( گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۳).
هر پژوهش با مسئلهای شروع میشود و با تشریح مسئله یا مشکل، اهداف پژوهش در جهت حل آن مسائل پایهگذاری میشود بنابراین، پژوهش حاضر در جهت برآوردن اهداف زیر میباشد.
۱-۵-۱- اهداف علمی پژوهش
هزینهیابی چرخه عمر
دوره عمر از مفاهیم مطرحی است که از دیدگاههای مختلف مانند دیدگاه بازاریابی، تولیدکنندگان، مشتریان و اجتماع بررسی میشود. دوره عمر محصول عبارت است از فاصله زمانی بین طراحی تا عرضه محصول جدید به بازار و توقف تولید آن به دلیل نبود تقاضای کافی برای آن در بازار. بنابراین چرخه عمر محصول تمام فعالیت های لازم از طراحی محصول و خرید مواد اولیه برای ساخت آن تا تحویل محصول ساخته شده و ارائه خدمات پس از فروش را در بر میگیرد ( امریاسرمی، ۱۳۸۴).
هزینهیابی چرخه عمر محصول یکی از فنون مدیریت هزینه است که برای شناسایی و هدایت هزینه محصولات در طول چرخه عمر محصول استفاده میشود. منظور اصلی از هزینه یابی چرخه عمر محصول این است که باید قبل از ایجاد و تعهد هزینههای ظرفیت، آن را کنترل یا حذف کرد و این کار را نمیتوان بعد از ایجاد هزینه های ظرفیت و در طی فرایند اجرای عملیات تولید انجام داد ( ماهر[۱]، ۱۹۹۴).
هزینهیابی چرخه عمر، باید به همراه روش های مفید طراحی، استفاده شود. برخلاف انتظار هزینهیابی چرخه عمر و سایر فنون اندازهگیری عملکر فقط میتواند راهنما و نشان دهنده راههای بهبود باشند و نمیتوانند به خودی خود چیزی را اصلاح و بهبود بخشند. هزینههای طول چرخه عمر محصول اغلب به سه گروه زیر تقسیم میشوند:
۱- هزینه های مراحل قبل از ساخت شامل هزینه های پژوهش و توسعه، هزینه های طراحی، نمونه سازی، آزمایش و ایجاد کیفیت در محصولات
۲- هزینه های ساخت محصول، شامل هزینه های مستقیم و غیر مستقیم ساخت محصولات
۳- هزینه های مراحل بعد از ساخت شامل هزینه های فروش، بازاریابی، توزیع بسته ای، حمل، نمونه های رایگان، تبلیغات، خدمات پس از فروش و تضمین عملکرد محصولات ( امریاسرمی، ۱۳۸۴، ۳۴).
۲-۲-۸- مهندسی ارزش
مهندسی ارزش روشی نظام مند با فنون مشخص است که کارکرد محصول یا خدمات را شناسایی میکند و برای آن کارکرد، ارزش مالی ایجاد میکند. به نحوی که آن کارکرد در کمترین هزینه با حفظ قابلیت اطمینان و کیفیت مد نظر انجام میگیرد. مهندسی ارزش روش بسیار مهمی است که برای مصرف بهینه بودجه تخصیص داده شده است (ربانی، ۱۳۸۳). در ادامه تعریف واژگان کلیدی حوزه مهندسی ارزش به همراه مروری اجمالی به مراحل اجرای مهندسی ارزش بیان می شود (توکلی مقدم و شکاری، ۱۳۸۲، ۳۲):
ارزش؛ کمترین هزینه برای فراهم کردن وظیفه خدمات مورد نیاز در زمان و مکان مطلوب و با کیفیت مد نظر است. در ساده ترین شکل، ارزش برابر است با بها تقسیم بر هزینه.
بها؛ کمترین هزینهای که به وسیله آن عملکرد اساسی هر جز کاری دست یافتنی است.
هزینه؛ مجموع نیروی انسانی، مواد نگهدارنده و هزینه های غیر مستقیم مورد نیاز برای تولید هر محصول و نگهداری آن در طول عمر محصول
بالاترین میزان برگشت میتواند زمانی انجام گیرد که در اولین مرحله از عمر طرح قرار داریم. میتوان گفت در مرحله اولیه طراحی، اجرای مهندسی ارزش بسیار موثر است؛ زیرا نظریهها هنوز به صورت مفاهیم وجود دارند. کارفرما و طراح در این مرحله در تصمیمات خود انعطافپذیری بیشتری دارند و تغییرات، آثار کمتری بر برنامه زمانبندی طرح دارد( گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۵).
هر طرح به طور معمول از پنج مرحله فرموله کردن مفاهیم، طراحی اولیه، طراحی نهایی، ساخت، عملیاتی و نگهداری، تشکیل شده است. اجرای مهندسی ارزش برای یافتن پاسخ به این سوال است که چه راه حل دیگری، کارکرد مد نظر، فرآیند، محصول یا اجرای آن را با هزینه کمتری محقق می سازد. بنابراین، هرچه از زمان عمر طرح بگذرد، ظرفیت کاهش هزینه کم می شود (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۵).
[۱] . Maher
هر پژوهش با مسئلهای شروع میشود و با تشریح مسئله یا مشکل، اهداف پژوهش در جهت حل آن مسائل پایهگذاری میشود بنابراین، پژوهش حاضر در جهت برآوردن اهداف زیر میباشد.
۱-۵-۱- اهداف علمی پژوهش
مفهوم عملکرد مالی
مفهوم عملکرد با کارایی[۱] و اثر بخشی[۲] تعریف شده است، چون اثر بخشی بیانگر میزان دستیابی به اهداف است و کارایی به این موضوع اشاره دارد که منابع از نظر اقتصادی، چگونه برای کسب هدف به کار رفته اند و می توان آنها را دو بعد مهم عملکرد دانست ، یعنی هم علل داخلی (کارایی) و هم دلایل خارجی( اثربخشی) برای بخش های خاص عملکرد ، می توانند وجود داشته باشند. از اینرو عملکرد تابعی از کارایی و اثر بخشی فعالیت های صورت گرفته است.شرکتها برای دستیابی به عملکرد بهتر، باید از شاخص های پیشرو یا آینده نگر[۳] استفاده کنند. شاخص های پسرو یا گذشته نگر[۴] تنها وقایع تاریخی را بیان می کنند، در حالیکه شاخص های آینده نگر، باعث مهیا شدن شرایط برای پرورش عملکرد می شوند( کراس و لینچ[۵]، ۱۹۹۱).
موفقیت یا عدم موفقیت شرکتها را به دور از عملکرد مدیران نمیتوان تصور نمود. شرکتی میتواند موفق باشد که از مدیران شایسته، ابزار های متنوع و امکانات و پتانسیل موجود خود در راستای پیروزی مجموعه بهرهمند شود. عواملی که منجر به توفیق شرکت میشوند، استفاده از فناوری اطلاعات، بازاریابی، مشتری مداری به معنای واقعی آن و پرهیز از یدک کشیدن این شعارهاست. مدیران شرکت باید توانایی تشخیص فرصت های جدید بازار را داشته باشند و برای رسیدن به این توان، حتما کارشناسان و متخصصان ویژه و حرفه ای باید درخدمت مجموعه باشند. شرکتها با بهره مندی از مدیران شایسته و منابع انسانی تحصیل کرده، می توانند ارتباط دایمی با مشتریان و بازار داشته باشند و با ایجاد تغییرات و تحولات، جامعه را زیر ذره بین قرار دهند.
در نظام نوین مدیریت، سه بعد استراتژی، تایید تمرکز و سازمان وجود دارد. این استراتژی است که متعاقبا به سطوح عملیاتی مانند عملکرد بازار، رضایت مشتریان، عملکرد اجتماعی ، اعتماد و پذیرش ، عملکرد محیطی، مالی و اهداف و نتایج آن منتهی می شود. برخی از شرکتها توانستهاند با بکارگیری این گونه سیاستها، در جایگاه برتر قرار گیرند(هدایتی ،۱۳۸۳، ۷).
۲-۴- ساختار سرمایه و عملکرد مالی
به طور کلی دو تئوری موازنه ایستا و سلسله مراتبی، عوامل موثر بر ساختار سرمایه را تبیین می کنند. یکی از عواملی که براساس هر دو تئوری بر ساختار سرمایه تاثیر دارد سودآوری شرکت ها است. براساس تئوری موازنه ایستا مزیت مالیات بدهی، ارزش شرکت بدهی دار را افزایش می دهد. از سوی دیگر، هزینه های ورشکستگی احتمالی به واسطه عدم ایفای به موقع تعهدات، ارزش شرکت(بدهی دار) را کاهش می دهد. لذا ساختار سرمایه شرکت را می توان به منزله توازن بین مزیت های مالیاتی بدهی و هزینه های ورشکستگی احتمالی ناشی از بدهی تلقی نمود. از این رو دو عامل خنثی کننده یکدیگر (توازن مزایا و مخارج ناشی از بدهی) به استفاده بهینه از بدهی در ساختار سرمایه منجر می شود. تئوری سلسله مراتبی بیان می کند که شرکت ها در تامین منابع مورد نیاز خود سلسله مراتب را طی می کنند. شکل گیری این سلسله مراتب، نتیجه یا پیامد عدم تقارن اطلاعات است. طبق این تئوری در مواردی که بین مدیران و سرمایه گذاران برون سازمانی عدم تقارن اطلاعاتی وجود داشته باشد مدیران، تامین مالی از محل منابع داخل شرکت را به منابع خارج از شرکت ترجیح می دهند. براساس این تئوری شرکت های سودآور کمتر استقراض می کنند(نمازی و حشمتی، ۱۳۸۶). مدیران مالی شرکت ها با توجه به ارتباط تنگاتنگ بین ساختار سرمایه با سودآوری و ارزش شرکت در صدد دستیابی به ترکیب بهینه منابع تامین مالی یا ساختار بهینه سرمایه می باشند(احمدزاده و همکاران، ۱۳۸۴).
[۱]. Efficiency
[۲]. Effectiveness
[۳]. Leading Indicator
[۴]. Leading Indicator
[۵]. Cross & Lynch
هر پژوهش با مسئلهای شروع میشود و با تشریح مسئله یا مشکل، اهداف پژوهش در جهت حل آن مسائل پایهگذاری میشود بنابراین، پژوهش حاضر در جهت برآوردن اهداف زیر میباشد.
۱-۵-۱- اهداف علمی پژوهش